دشمنشناسى مهمترین رکن بصیرت در مثلث نفاق، نفوذ و فتنه

به گزارش چغادک نما؛
فتنه ها در تاریخ برآیند دو ضلع نفاق و نفوذ بوده اند، مثلث نفاق، نفوذ و فتنه فقط در صدر اسلام نبودند بلکه در همه زمانها هستند، پدیده خطرناک و پنهان نفاق یکی از موانع بزرگ پیشرفِت جوامع است به گونه اى که قرآن فتنه گری را از قتل بالاتر می داند.
چهره منافق و نقش او در فتنه ها شفاف تر می شود به شرط اینکه روشنگریها دقیق و بصیرت کامل باشد. تمسک به قرآن واهل بیت ع و آگاهی از چند و چون فتنه و فتنه انگیزان در خنثی سازی فتنه مهم و تعیین کننده است.
در۶ ماهه اول سال ٨٨ به بهانه انتخابات ریاست جمهوری رویدادهای تلخی رخ داد که هرکدام دل شیفتگان انقلاب را به درد آورد. مهمترین آن شرارت عده ای در روز قدس بود که روز مهمی در افشای چهره منافقان جدید و ضدیت آنها با خط امام (ره) و انقلاب و حتی اسلام بود.
روزه خواری در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، شعار «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» و «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» نمادهایى از چهره گمراهان و آشوب طلبان بود.
کسانی گفتند جانم فدای ایران که حتی یک روز هم به خاطر ایران به رنج و آزار نیفتاده بودند. این عده ولو اندک می خواستند پیوند خود را با فرماندهان جنگ نرم در واشنگتن، لندن و پاریس به گونه ای نشان دهند که عمق فتنه و فتنه گری را نمایش دهند، به درستى که فتنه ها در تاریخ برآیند دو ضلع نفاق و نفوذ بوده اند.
در بیش از سیصد آیه در قرآن کریم درباره منافقان، اخلاق و منش آنها سخن به میان رفته و خطرات ایشان برای جامعه اسلامی گوشزد شده است. آنچه که از مرور این آیات بدست میآید این است که به دلایل بسیاری خطر منافقان حتی از مشرکان و کفار هم بیشتر است؛
از جمله صفات زشت منافقان سرپیجی از امر رسول خدا(صلیاللهوآلهوسلم) و مخالفت از فرامین ایشان بود. خداوند در قرآن کریم در وصف حال ایشان میفرماید: «وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلاً” [۲۴] (و مىگویند: فرمانبرداریم، ولى چون از نزد تو بیرون مىروند، جمعى از آنان شبانه، جز آنچه تو مىگویى تدبیر مىکنند و خدا آنچه را که شبانه در سر مىپرورند، مىنگارد. پس، از ایشان روى برتاب و بر خدا توکّل کن، و خدا بس کارساز است.)
آری منافقان اگرچه در ظاهر ادعای اطاعت از ولایت امر و رسول خدا(صلیاللهوآلهوسلم) را داشتند امّا وقتی به جلسات سرّی خود میرفتند تصمیماتی خلاف آنچه مدّ نظر رسول خدا(صلیاللهوآلهوسلم) بود، اتّخاذ میکردند.
از سوى دیگر اساساً یکی از ارکان دین مبین اسلام پذیرش امامت و ولایت است و از جمله معیارهای محک زدن مؤمن از منافق بررسی همین مسئله است. خداوند در این باره می فرماید: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ» [۲۵] (آیا کسانى که در دلهایشان مرضى هست، پنداشتند که خدا هرگز کینه آنان را آشکار نخواهد کرد؟ و اگر بخواهیم، قطعاً آنان را به تو مىنمایانیم، در نتیجه ایشان را به سیماى [حقیقى] شان مىشناسى و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى بُرد و خداست که کارهاى شما را مىداند.)
ایجاد انسداد فرهنگی، جلوگیری از تفسیر قرآن و نقل حدیث، زیر پا گذاشتن اصول و محکمات مورد تأکید قرآن و پیامبر(ص)، گسترش فرهنگ تسامح و اباحهگری و ترویج و تحکیم جدایی دین از سیاست، تغییر ذائقه مردم در جهت عدول از ارزشهای دینی و جایگزینی خرافات ارزشهای جاهلی و تصنعی، تخریب باورها و معتقدات مردم، حذف نیروهای ارزشی انقلابی از صحنههای سیاسی، تشویق و گسترش فرهنگ بیبندوباری و لاابالیگری و بالاخره تبدیل نظام اسلامی و مدیریت الهی به حکومت استبدادی سلطنتی و موروثی از جمله دستاوردهای شوم جریان نفاق بود که سرانجام در سال ۶۱ هجری حادثه خونبار کربلا را پدید آورد.
به طور کلی تاریخ اسلام دو دوره تنزیل و تأویل را شامل میگردد که جریان نفاق در هر دو برهه به عنوان یک صف بندی درونی در جامعه دینی فعال است ،وجـودایـن پدیـده را مـیتـوان بـه خـوبى در بخشـی از تـاریخ اسـلام حـس کـرد و شـاهد افـرادی سست عنصر و فرصت طلـب بـود کـه محافظـه کارانـه و از سـر نفـاق، در میـان صـفوف مسلمانان نفوذ کردند و با پوشیدن لباس خودی اتحاد مسلمانان را هدف قرار دادند.
رهبر معظم انقلاب درباره جریان نفاق میفرمایند: «نفاق و انسانهای منافق که در قرآن از آنان به نام «فی قلوبهم مرض»(سوره مبارکه بقره) یاد میشود فقط در صدر اسلام نبودند در همه زمانها هستند؛ از جمله زمان ما و با هدایت قرآن و نور قرآن باید آنها را شناخت»
از این رو، شناخت پدیدۀ مذموم و نقـابدار نفـاق، ضـروری اسـت تـا بتـوان روابـط انسانی را از آسیب های آن مصون داشت. نیز بایسته است بـه ایـن نکتـه توجـه شـود کـه امروز بسیاری از جریانهای نفوذی در متن حاکمیت اسلامی، از کانال نفـاق وارد شـده و توانسته اند با گسترش بى اعتمادی در جامعه، به خواسته هاى سیاسـی و فرهنگـی خـود برسند.
جریان نفاق و به تبع آن نفوذ در ارکان مختلف کشور، هیچ گاه قطع نشده و انتظار قطع شدن آن هم بیهوده است اگر به موضوع دشمنشناسی به عنوان یکی از مهمترین رکنهای بصیرت که در کلام رهبر معظم انقلاب بارها و بارها مورد تاکید قرار گرفته بی توجه باشیم؛ امروز یکی از مهمترین مصادیق شناخت دشمن، آگاهی بر راههای نفوذ و نشانههای نفوذگران است.
منافقانی که در پس چهره مقبول خود، مترصد یافتن رخنههایی هستند تا نقشه شوم خود را عملی کنند.چرا که بیماری دل، یکی از متغیرهای روانی و مهم نفاق است قرآن،کارکردهای دل را در حوزههای ادراک، عاطفه و تصمیمگیری دانسته و سلامت یابیماری آن را در انجام صحیح یا ناصحیح آن کارکردها تعریف کرده است ضعف خویشتنداری منافقان، معلول مادیگرایی و سودگرایی آنهاست.
از درک پیامدهای نفاق و اینکه پیامدها به خودشان برمیگردد، ناتوان هستند. منافق سکه دورویی است که یک رویش آشکارنمودن دروغین ایمان و روی دیگرش پنهانکردن کفر است، لذا در بررسی عوامل شکلگیری نفاق، این دو عنصر اصلی باید با هم لحاظ شود.
آنچه از آیات قرآن قابل برداشت است: اوّلا پدیده نفاق معلول عوامل متعدّد است نه یک علّت منحصره. برخی از این عوامل عبارتند از: «آیندهنگری دنیاطلبانه و طمع به منافع دراز مدّت» (العنکبوت/۱۰ـ۱۱)؛ طمع به منافع نقدی و غنائم جنگی(فتح/۱۵)؛
ترس بر جان، از دستدادن مال و رسوایی(بقره/۱۹؛
نور/۵۰؛ منافقون/۴) تفرقهافکنی میان مؤمنان(توبه/۱۰۷)؛
اخلال و ایجاد انحراف در برنامه پیامبر(ص) (حج/۵۲ـ۵۳)
ثانیا انگیزههای نفاقورزی به دو دسته تقسیم میشود: برخی مربوط به عنصر «پنهانکردن» کفر است مانند عامل «ترس از قدرت و شوکت مسلمانان» برخی دیگر مربوط به عنصر «آشکارکردن» دروغین ایمان است. مانند عامل «طمع».
این نکته برای همه دلسوزان و جریان های انقلابی میتواند سودمند و راهگشا باشد اینکه شاخص اصلی ارزشگذاری چهرهها و شخصیّتها، صرفا سبقتجستن و پیوستن به نهضت مردمی و اسلامی امام عظیمالشأن(ره) نیست. بلکه آنچه معیار داوری است، استقامت و پایداری در راه «ولایت» و «رهبری» این انقلاب تا آخرین لحظات زندگی است.
نقشه دشمن در عمدتا بر دو پایه استوار است ، یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دومی عبارت از نفوذ ، بخش اعظم جریان «نفوذ» از حوزه «نفاق» سیراب میشود لذا برای مقابله با آن ابتدا باید شاخصها و مختصات نفاق را شناخت تا با خشکاندن سرچشمه، خودبخود بساط نفوذ برچیده شود وقتی که خصوصیات نفاق و منافق مشخص شود دیگر شناخت نفوذی – در هر لباس که باشد – کار سختی نخواهد بود.
برای از بین بردن خطر نفوذ باید افراد نفوذی را یک به یک شناسایی کرد زیرا اگر فقط به بستن راهها بسنده کنیم باز به خاطر طبیعتشان با ایجاد نقب جدید تولید خسارت میکنند. تا وقتی که افراد نفوذی در نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز فعال باشند، دل بستن به دستاوردها و پیشرفتهای انقلاب و جامعه امید واهی است.
زیرا اعتماد به نفوذیها، خالی شدن انبار دستاوردهای انقلاب و درجا زدن را به دنبال دارد.برای حل اختلاف فقط یک راه است و آن اینکه داوری و نظر رهبری را بپذیریم و از نتایج داوری هم احساس ناراحتی نکنیم.با کسانی که به دامن آمریکا و رژیم صهیونیستی افتاده اند و به محکم ترین و اصیل ترین شعار انقلاب که جمهوری اسلامی است تردید می کنند و از «جمهوری ایرانی» سخن می گویند، وحدت کردن یک شوخی مشمئز کننده است./سپاس
دکتر هوشنگ رستم پور شهیدى